قدرت کلماتچند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه ی قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چه قدر عمیق است به دو قورباغه ی دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست . شما به زودی خواهید مرد . |
کاش سرزمین دلم همیشه بارانی باشد و آفتاب عالم تاب مهمان دل بارانی ام .من عاشق ابرهای بارانی ام .آرامشی که از باریدن باران بدست می اورم توصیف کردنی نیست و آه چقدر زیباست طلوع آفتاب بعد باران........
اولین روز دبستان بازگرد کودکیها شاد و خندان باز گرد بازگرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیبا ترند یادگاران کهن مانا ترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه و خروس روبه مکار و دزد چاپلوس کاکلی کنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است با وجود سوز و سرمای شدید ریز علی پیراهن از تن میدرید تا درون نیمکت جا میشدیم ما پر از تصمیم کبری میشدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود برگ دفتر ها برنگ کاه بود مانده در گوشم صدایی چون تگرگ خش خش جاروی بابا روی برگ همکلاسی های درس رنج و کار بچه ها از دکه سیگار زار بچه های دکه سیگار سرد کودکان کوچک اما مرد مرد کاشکی ما باز کوچک میشدیم لااقل یک روز کودک میشدیم ای معلم نام و هم یادت بخیر یاد درس آب و بابایت بخیر ای دبستانی ترین احساس من بازگرد این مشقها را خط بزن |
|
|
|
قربون کبوترای حرمت امام رضا (ع)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)
واسه اون گنبد زرین
پشت کوه های خراسون مرقد پاکتو دیدن
واسه او صحن مطهر تو غروب کنار ایوون
واسه کفترای معصوم که تو آسمون می گردن واسه آدمای مغموم که میان دخیل می بندن
واسه اون هوای تازه که پر از عطر گلابه اگه دستم به ضریحت برسه واسم یه خوابه
واسه اون حوض قشنگی که پر از آب زلاله واسه سنگ فرشای ایوون که برام خواب و خیاله
دل من تنگه میدونی کاشکی قابلم بدونی
چقدر آرزو دارم لب حوض وضو بگیرم یا که از تربت پاکت مثل یاسا بو بگیرم
واسه اون اوج شکفتن توی عالم زیارت واسه اون لحظه که آدم می رسه به بی نهایت
واسه اون کفشا که مردم روی پله در میارن واسه اون شمعی که روشن توی صحن تو می زارن
واسه اون ساحت پاکی که درش همیشه بازه واسه دستای نیازی که به سوی تو درازه
دل من تنگه می دونی کاشکی قابلم بدونی
هیچ کسی نومید و ناکام نمی ره از آستانت تو پر از لطف و شفایی واسه درد دوستانت
مثل مرهم تو میمونی واسه آدمای دربند تو امیدی که می شینه توی قلب یه نیازمند
تو صدام کن تو صدام کن زائر کوی تو باشم
یا برای کفترات من سر ظهر دونه بپاشم
من یه قاصر یه خطاکار لحظه خوب مناجات
میدونم که هیچ نیازی به زیارتم نداری
اما من غرق نیازم اما تو بزرگواری
واسه تو حرم نشستن واسه لحظهی رسیدن
دل من تنگ می دونی کاشکی قابلم بدونی