جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

سحر شد...

سحر شد یار بی همتا نیامد
یگانه منجی دلها نیامد
نهاد آدینه را موعود دیدار

هزار آدینه رفت اما نیامد

شان شیر

از موج خیز حـــادثه مـــارا گـــزیــر نیست

اینجــا کسی به فکـر صغیر و کبیر نیست

از بیم آن که بـــــــــاد ، مبـــــادا تبر شود

بید کنـــار بــاغچه هم سر به زیـر نیست

خود خواهی و ریا به که خیرات می کنند؟

از این جهات هیچ کس اینجـا فقیر نیست

چــــاقـــو کشـان شهر بـریدند بــــارهـــا

گوش کـــر مرا کـــه نصیحت پذیـر نیست

باید شبی به بیشه ی شیران سفـر کنم

مداحی شغـال که در شـان شیـر نیست

هر چند کسی..

هر چند کسی  میان ما  حایل  نیست

اما  نگهت  به سوی من  مایل  نیست

گفتم  قسمت  دهم ، ولی  می گویند

چشم تو به هیچ مذهبی قایل نیست 

مولا...

مولا شنیدم لاله هارادوست داری


 

آیینه های آشنارا دوست داری


با یاد قرآنی که بر نی خوانده شد


صوت ومناجات دعارا دوست داری


مولا شنیدم نی حکایت کرده از تو


میگفت: دلهای رهارادوست داری


میگفت: هرچندازجدایی میگریزی


اما توسرهای جدارا دوست داری


مولاشنیدم درمقام آسمانها


  تنها زمین کربلارادوست داری


ازاهل بیت ازدلت پیداست بسیار


    که آتش گرفتن درخدارا دوست داری


مولاگرچه این لیاقت راندارم


اما بگو: آیاتومارادوست داری؟؟؟؟