پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد.
آن ها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند.
روایت است که:
روزی لیلی برای مجنون پیام فرستاد که انگار خیلی دوست داری منو ببینی؟
اگه نیمه شب بیای بیرون شهر کنار فلان باغ می بینمت.
ادامه مطلب ...
دنیا پر از سین است و شما می توانید از بی شمار سین های عالم، هر کدام را که خواستید بردارید. من اما از میان همه سین ها، سیمرغ را انتخاب می کنم.هرچند گنجشکی کوچکم و هرچند روی شاخه نازک زندگی نشسته ام اما دلم بی تاب پر زدن در هوای قاف است...
عروسی عید بود و عید، عروسی بود با دامنی از سبزه و چارقدی از شکوفههای صورتی سیب. دف میزد و میخندید و هلهله میکرد و میآمد.ما گوشهای از دامن عید را گرفتیم و پا کوبیدیم و دست افشاندیم و نمیدانستیم که همیشه گوشه دیگر را شیطان گرفته است.
او پیامبری بود که کتاب نداشت. معجزهای هم.اسباب رسالت او تنها خوشهای گندم بود که خدا به او داده بود.خدا گفته بود: دشمناناند که معجزه میخواهند، معجزهای که مبهوتشان کند.
ادامه مطلب ...عالمان دلشوره داشتند از ملاقات با خدا. روز و شب و شب و روز علم می اندوختند. زاهدان دلشوره داشتند از ملاقات با خدا. روز و شب و شب و روز زهد می اندوختند.عابدان دلشوره داشتند و عبادت می اندوختند.
ادامه مطلب ...گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا .
ما همه آفتاب گردانیم . اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی ؛ دیگر آفتاب گردان نیست
آفتاب گردان کاشف معدن صبح است وبا سیاهی نسبت ندارد .
شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت: گوش کن! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم.
دوستی به تازگی در مورد تو می گفت....
همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:
ادامه مطلب ...
شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟
استاد کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهادمی کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
کاش لغت نامه ای بود و آدم می توانست معنی جوانی را توی آن پیدا کند. آن وقت شاید واقعا می فهمیدم که آیا این جوانی همان چیزی است که به شناسنامه آدم ها سنجاق شده است یا یک جور میراث است که بعضی ها آن را به ارث می برند و بعضی ها از آن محروم اند.