جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

تا باران نباشد ، رنگین کمان نیست

تا باران نباشد ، رنگین کمان نیست
تا تلخی نباشد ، شیرینی نیست
می پذیرم هر آنچه را از سر گذرانیده ام
و هر آنچه را که برایش رنج را تجربه کرده ام
بهترین ، گاه اینست ، از نو آغاز کنیم
میتوانیم فرصت آن را داشته باشیم گلها را ببوئیم
وزیبائی احساسمان را با دیگران تقسیم کنیم
میتوانیم امروز را هدیه ای بدانیم و فردا را هدیه ای دیگر
میتوانیم برگی پر معنا به برگهای دفتر زندگیمان بیفزائیم
و میتوانیم زندگی را تا پایان شادمانه بگذرانیم
چیزی که بی تردید به حقیقت خواهد پیوست .

نظرات 1 + ارسال نظر
باران منتظر یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:42 ب.ظ http://www.kholaseyebaran.persianblog.com

همه ی اینا به شرط بودن امید
وقتی توی دلت ذره ای امید نیست ایمانت هم از بین میره
وقتی خدا بزرگ ترین آرزوت رو بر آورده نکنه وقتی همه تلاش های چند سالت از بین بره وقتی همه یدنیا برات بی اهمیت بشه بو کردن گل ها یا وجود رنگین کمون مهم نیست
فقط دلت میخواد با خدا لج کنی
فقط دلت میخواد بمیری
چیزی که بی تردید حقیقت داره اینه که به ازای سر سوزن شادی باید دنیایی بد بختی رو به جون بخری
این گوی این میدون
شما باشی چی کار میکنی
؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد