جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

از عشـق به جـز زمـزمـه ای هیـچ نمـانده

از عشـق به جـز زمـزمـه ای هیـچ نمـانده
امـّـا دِلِ مــــا را بـه چـه روزی کـه نشـانده

من جرأتِ ابـراز نَـدارم ؟! ... چه دُروغی -
چشمانِ دهن لق که به گوشت َنرِسانده!

از دور ، قشنگ است عُبــــور از دل آتـــش
وقـتی کـه خدا ، مزّه ی خود را نچشـانده!

من بی کَس و کارم چه بگویم کـه خـدا را
سرمایه ی عشقِ تو به این شعـر کشانده

کـوچک تَـر از آن ام کـه بــــرایت بنـــــویسم
این مرد به جز مشق شمــا درس نخوانده

از خیْـــرِ تـو دل کَنـدْ ، ببیـن رفتــه و حتّــی
آثــــارِ تـــو بــــر رویِ سَـــــرش را نَـتِِـکانـده
نظرات 2 + ارسال نظر
مها چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:23 ب.ظ http://moha.blogsky.com

سلام وب خوبی داری موفق باشی

///.../// چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:44 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
چه فایده این همه زمزمه بی پاسخ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد