جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

روابط ...

چه تلخ است روابطمان این روزها که چیزی نیست جز حسابگری

مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند.

وقتی می خواست وارد شود، در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضنون، از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان.

ملا از درب دعوت شدگان وارد شد.

در انجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر، از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند.

ملا طبعا از درب دومی وارد شد.

ناگهان خود را در کوچه دید، همان جایی که وارد شده بود.

این داستان حکایت زندگی ماست.

کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم ( رابطه هایی را آغاز می کنیم ) اما وقتی متوجه می شویم از آن ها چیزی عایدمان نمی شود، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم.

روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادی نیست.

عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبران داریم دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد، حساب و کتاب دارد.

اگر کسی را دوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود.

اگر رابطه ای سود آور نباشد آن را ادامه نمی دهیم.

چه ستمگر است آن که از جیبش به تو می بخشد، تا از قلب تو چیزی بگیرد...

سعیده شاه نظری

نظرات 1 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:55 ق.ظ http://www.shadi1.blogfa.com

سلام

خوبید؟
سال نو تحصیلی مبارک
کم پیدایید!

ببخشید استاد "روابط" جمع است. چرا دوباره با "ها" جمع بستید؟

شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد