جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

حالم بد است..

حالم بد است..

از رفتارهایمان حالم بد است،

از طرز رانندگی مان،

از هجوم تاتارگونه به جعبه خرما یا شیرینی خیرات شده،

از برخورد و نگرش نسبت به جنس مخالف،

از داشتن غیرت های بی مورد راجع به خواهر و مادر و بی غیرتی محض راجع به عزیزان دیگران،

از تحلیل های سیاسی و اقتصادی در تاکسی،

از زیر پا گذاشتن حریم خصوصی دیگران،

از آشغال ریختن در خیابان،

از قابلیت های تبدیل صحنه تصادف به محل قتل،

از بی تفاوتی ها نسبت به خون های ریخته شده بر کف خیابان،

از عمل های زیبائی،

از یکی نبودن حرف و عمل،

از تعارف های بی مورد،

از غیبت کردن های کثیر،

 از تغییر نظرهای یک ساعته،

از بی تفاوتی ها نسبت به کار کودکان،

از جو حاکم بر ورزشگاه ها،

از مرگ بر و درود برهای یک شبه،

از عشق های یک شبه،

از انتخاب دوست بر مبنای نوع خودرواش،

از چاپیدن یک دیگر،

از قسم ها و دروغ های بی حد و حصر،

از بی مطالعه بودن،

از تن دادن و دل ندادن،

از رفتارهایمان در پاتایای تایلند و آنتالیای ترکیه،

از عدم رعایت نظافت شخصی،

 از فروختن شرف به هر قیمت،

از مدرک گرا بودن،

از کلاس گذاشتن های بی مورد،

از جوک های قومی،

از نژادپرستی،

 از ادعاهای گزاف راجع به مشاهیر ایران و ندانستن تاریخ تولدشان،

 از مصرف گرا بودن،

 از قسطی خریدن بنز برای فخر فروشی،

 از رقصیدن در مهمانی با روسری،

 از خوردن مشروب بعد از اقامه نماز و...

 از کجا بگویم ...

 از چه بگویم...

 که حالم بد است، خیلی هم بد است...

 من تصمیم خودم را گرفته ام و با این نامه تغییر را شروع کردم؛

 تو چطور؟

 علی حکم آبادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد